تاریخ : دوشنبه 87/2/2 | 12:5 صبح | نویسنده : احیاگران عید بزرگ غدیر دولت آباد*قنبر حیدری*
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا تا به حال شنیده اید جایی از عالم باشد که مرجوح (بدون امتیاز )را بر راجح (ممتاز) مقدم کنند؟ یا اینکه جاهل را بر عالم ترجیح دهند وبیایند یک انسان مدیر ، مدبّر، دانا و فهمیده را کنار بگذارند و به جای او یک انسان نادان بی کفایت را قرار بدهند ؟مطمئنا این طور نیست بلکه در همه عالم حتی در جاهایی که دینی و مذهبی ندارند این را قبول دارند که باید همیشه شاخص ترین افراد در راس امور قرار بگیرد و به آن در مسائل دنیایی عمل می کنند و همیشه بهترین و شاخص ترین افراد خود را برای مسئولیت قرار میدهند و از او تبعیت می کنند افرادی مثل هیتلر ، ناپلئون و....افراد معمولی نبودند! عقلاء عالم همیشه شجاعترین ،فهمیده ترین ،بصیرترین ،دقیقترین افراد را برای حکومت بر مردم بر می گزینند و اگر کسی بر خلاف این قانون عمل کند و با وجود یک انسان دارای شرایط یک انسان بی کفایت رامسئول جامعه کند اورا توبیخ میکنند خصوصا در جایی که فرد بی کفایت بداند کسی هست که از او بالاتر است وبهتر است و اعتراف هم بکند که فلان شخص از او برای صدارت محق تر است .
این مقدمه را برای این خدمت شما عرض کردم که بگویم جهان اسلام بعد از پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) دارای چنین مشکلی شد وبدست چند نفر انسان سود جو کسانی در راس کار قرار گرفتند که خود معترف بودند که انسانی هست که بالاتر وممتازتر از آنهاست تا جاییکه نقل می کنند خلیفه دوم هفتاد باراین جمله را تکرار کرده است «لولاعلی لهلک عمر»اگر علی نبود هر آینه عمر هلاک می شد.
در مورد اعترافات خلیفه اول و دوم موارد بسیاری ذکر شده است که ما به جمله ای از آنها اشاره می کنیم
اعتراف خلیفه اول (ابوبکر):
روزی ابوبکر و امیرالمؤمنین ،علی علیه السلام در محلی یکدیگر را ملاقات کردند.
ابوبکر گفت :حضرت رسول ،پس از جریان غدیر خم چیز خاصّی درباره شما نفرمود ،امّا من بر فضل توشهادت میدهم؛و در زمان آن حضرت نیز برتو به عنوان امیرالمؤمنین سلام کرده ام .
و اعتراف می کنم که حضرت رسول درباره تو فرمود :تو وصیّ ووارث و خلیفه او در خانواده اش می باشی ،ولی تصریح نفرمود که تو خلیفه بعد از او در امّتش باشی.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام اظهار داشت :ای ابوبکر چنانچه رسول خدا صلوات الله علیه را به تو نشان دهم و ایشان تو را بر خلافت من در بین امّتش دستوردهد آیا می پذیری؟
ابوبکر گفت :بلی ،اگر رسول خدا با صراحت بگوید ،من کنار خواهم رفت .
امام علی علیه السلام فرمود :پس چون نماز مغرب را خواندی ،نزد من بیا آن حضرت را به تو نشان دهم .
همین که ابوبکر آمد ،با یکدیگر به سمت مسجد قبا حرکت کردند و وقتی وارد شدند ؛دیدند که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله رو به قبله نشسته است ؛و خطاب به ابوبکر کرد و فرمود:
ای ابوبکر!حق مولایت ،علی را غصب کرده ای و جایی نشسته ای که انبیاء و اوصیاء آنهاست ؛ و کسی غیر از علی استحقاق آن مقام را ندارد چون که او خلیفه من در امتم می باشد و من تمام امور خود را به او واگذار کرده ام .
و تو مخالفت کرده ای و خود را در معرض سخط و غضب خداوند قرار داده ای ،این لباس خلافت را از تن خود بیرون بیاور و تحویل علیّ ابن ابیطالب ده که تنها شایسته وحقّاو خواهد بود وگرنه وعده گاه تو آتش دوزخ می باشد .
در این هنگام ابوبکر با وحشت تمام از جای برخواست و به همراه امیرالمؤمنین علی علیه السلام از مسجد خارج گردید و تصمیم گرفت تا خلافت را به آن حضرت وا گذار نماید ولی در مسیر راه ،رفیق خود عمر را دید و جریان را برایش تعریف کرد ، عمر گفت: تو خیلی سست عقیده و بی اراده هستی ، مگر نمی دانی که آنها ساحر و جادوگر هستند ، باید ثابت قدم و پابر جاباشی ، به همین جهت ابوبکر از تصمیم خود منصرف شد ؛ و با همان حال از دنیا رفت!!!!!
آیا تا به حال شنیده اید جایی از عالم باشد که مرجوح (بدون امتیاز )را بر راجح (ممتاز) مقدم کنند؟ یا اینکه جاهل را بر عالم ترجیح دهند وبیایند یک انسان مدیر ، مدبّر، دانا و فهمیده را کنار بگذارند و به جای او یک انسان نادان بی کفایت را قرار بدهند ؟مطمئنا این طور نیست بلکه در همه عالم حتی در جاهایی که دینی و مذهبی ندارند این را قبول دارند که باید همیشه شاخص ترین افراد در راس امور قرار بگیرد و به آن در مسائل دنیایی عمل می کنند و همیشه بهترین و شاخص ترین افراد خود را برای مسئولیت قرار میدهند و از او تبعیت می کنند افرادی مثل هیتلر ، ناپلئون و....افراد معمولی نبودند! عقلاء عالم همیشه شجاعترین ،فهمیده ترین ،بصیرترین ،دقیقترین افراد را برای حکومت بر مردم بر می گزینند و اگر کسی بر خلاف این قانون عمل کند و با وجود یک انسان دارای شرایط یک انسان بی کفایت رامسئول جامعه کند اورا توبیخ میکنند خصوصا در جایی که فرد بی کفایت بداند کسی هست که از او بالاتر است وبهتر است و اعتراف هم بکند که فلان شخص از او برای صدارت محق تر است .
این مقدمه را برای این خدمت شما عرض کردم که بگویم جهان اسلام بعد از پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) دارای چنین مشکلی شد وبدست چند نفر انسان سود جو کسانی در راس کار قرار گرفتند که خود معترف بودند که انسانی هست که بالاتر وممتازتر از آنهاست تا جاییکه نقل می کنند خلیفه دوم هفتاد باراین جمله را تکرار کرده است «لولاعلی لهلک عمر»اگر علی نبود هر آینه عمر هلاک می شد.
در مورد اعترافات خلیفه اول و دوم موارد بسیاری ذکر شده است که ما به جمله ای از آنها اشاره می کنیم
اعتراف خلیفه اول (ابوبکر):
روزی ابوبکر و امیرالمؤمنین ،علی علیه السلام در محلی یکدیگر را ملاقات کردند.
ابوبکر گفت :حضرت رسول ،پس از جریان غدیر خم چیز خاصّی درباره شما نفرمود ،امّا من بر فضل توشهادت میدهم؛و در زمان آن حضرت نیز برتو به عنوان امیرالمؤمنین سلام کرده ام .
و اعتراف می کنم که حضرت رسول درباره تو فرمود :تو وصیّ ووارث و خلیفه او در خانواده اش می باشی ،ولی تصریح نفرمود که تو خلیفه بعد از او در امّتش باشی.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام اظهار داشت :ای ابوبکر چنانچه رسول خدا صلوات الله علیه را به تو نشان دهم و ایشان تو را بر خلافت من در بین امّتش دستوردهد آیا می پذیری؟
ابوبکر گفت :بلی ،اگر رسول خدا با صراحت بگوید ،من کنار خواهم رفت .
امام علی علیه السلام فرمود :پس چون نماز مغرب را خواندی ،نزد من بیا آن حضرت را به تو نشان دهم .
همین که ابوبکر آمد ،با یکدیگر به سمت مسجد قبا حرکت کردند و وقتی وارد شدند ؛دیدند که حضرت رسول صلّی الله علیه و آله رو به قبله نشسته است ؛و خطاب به ابوبکر کرد و فرمود:
ای ابوبکر!حق مولایت ،علی را غصب کرده ای و جایی نشسته ای که انبیاء و اوصیاء آنهاست ؛ و کسی غیر از علی استحقاق آن مقام را ندارد چون که او خلیفه من در امتم می باشد و من تمام امور خود را به او واگذار کرده ام .
و تو مخالفت کرده ای و خود را در معرض سخط و غضب خداوند قرار داده ای ،این لباس خلافت را از تن خود بیرون بیاور و تحویل علیّ ابن ابیطالب ده که تنها شایسته وحقّاو خواهد بود وگرنه وعده گاه تو آتش دوزخ می باشد .
در این هنگام ابوبکر با وحشت تمام از جای برخواست و به همراه امیرالمؤمنین علی علیه السلام از مسجد خارج گردید و تصمیم گرفت تا خلافت را به آن حضرت وا گذار نماید ولی در مسیر راه ،رفیق خود عمر را دید و جریان را برایش تعریف کرد ، عمر گفت: تو خیلی سست عقیده و بی اراده هستی ، مگر نمی دانی که آنها ساحر و جادوگر هستند ، باید ثابت قدم و پابر جاباشی ، به همین جهت ابوبکر از تصمیم خود منصرف شد ؛ و با همان حال از دنیا رفت!!!!!
تاریخ : یکشنبه 87/2/1 | 8:0 عصر | نویسنده : احیاگران عید بزرگ غدیر دولت آباد*قنبر حیدری*
بسم الله الرحمن الرحیم
تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم و جود علی بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس هم صالح پیغمبر و داوود علی بود؟
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود
مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود؟
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن هم عابد و هم معبد و معبود علی بود
آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی آن یار که او نفس نبی بود علی بود؟
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت در مصر به فرعون که بنمود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم از روی یقین در همه موجود علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود آن نور خدایی که بر او بود علی بود؟
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج با احمد مختار یکی بود علی بود؟
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن کردش صفت عصمت و بستود علی بود؟
آن قلعه گشایی که درِِِِ قلعهی خیبر بر کند به یک حمله و بگشود علی بود؟
آن گرد سر افراز که اندر ره اسلام تا کار نشد راست نیاسود علی بود؟
آن شیر دلاور که برای طمع نفس بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
آن عارف سجاد که خاک درش از قدر بر کنگرهی عرش بیفزود علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است تا هست علی باشد و تا بود علی بود
مولوی
تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم و جود علی بود
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس هم صالح پیغمبر و داوود علی بود؟
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود
مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود؟
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن هم عابد و هم معبد و معبود علی بود
آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی آن یار که او نفس نبی بود علی بود؟
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت در مصر به فرعون که بنمود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم از روی یقین در همه موجود علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود آن نور خدایی که بر او بود علی بود؟
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج با احمد مختار یکی بود علی بود؟
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن کردش صفت عصمت و بستود علی بود؟
آن قلعه گشایی که درِِِِ قلعهی خیبر بر کند به یک حمله و بگشود علی بود؟
آن گرد سر افراز که اندر ره اسلام تا کار نشد راست نیاسود علی بود؟
آن شیر دلاور که برای طمع نفس بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
آن عارف سجاد که خاک درش از قدر بر کنگرهی عرش بیفزود علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است تا هست علی باشد و تا بود علی بود
مولوی
.: Weblog Themes By Pichak :.