سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 90/11/28 | 2:8 صبح | نویسنده : احیاگران عید بزرگ غدیر دولت آباد*قنبر حیدری*

 

جماعتى از شام به قصد حجّ بیت الله الحرام به سمت مکه رهسپار شدند؛ و در راه بعد از آنکه إحرام بسته بودند، به آشیانه شترمرغى رسیدند که در آن پنج تخم بود آنها این پنج تخم شترمرغ را پختند و خوردند؛ و سپس با خود گفتند: بدون شکّ ما خطا کردیم، زیرا در حال إحرام، صید نمودیم. پس از خاتمه أعمال چون به مدینه آمدند؛ قصّه را براى عمر بیان کردند.

  عمر گفت: ببینید: جماعتى از أصحاب رسول خدا را؛ و از ایشان این مسئله را بپرسید! تا آنچه مى‏دانند حکمش را براى شما بیان کنند؛ آنها از جماعتى پرسیدند؛ و جواب‏هاى مختلف شنیدند.

عمر گفت: چون أصحاب رسول خدا اختلاف کرده‏اند؛ در اینجا مردى است که مأموریم در صورت اختلاف به وى مراجعه کنیم؛ تا او در مورد اختلاف حکم نماید. عمر فرستاد در پى زنى به نام عَطِیه و از او یک خرِ ماده‏اى به عاریت گرفت؛ و سوار آن شد و آن حُجّاج را با خود آورد تا به نزد على علیه السّلام رسیدند. على علیه السّلام به نزد عمر آمد و گفت: چرا نفرستادى به سوى ما تا ما به نزد تو بیائیم؟

 عمر گفت: الْحَکمُ یؤتَى فِى بَیتِهِ «براى حکم باید به نزد حاکم روند؛ نه آنکه حاکم به سوى مراجعین رود.»

حجّاج بیت الله الحرام، جریان واقعه و صید تخم‏هاى شترمرغ را براى او بازگو کردند. أمیر المؤمنین علیه السّلام به عمر گفتند: چون پنج تخم صید کرده‏اند؛ ایشان را أمر کن تا شتر نرى را در پنج شتر مادّه جوان رها کنند؛ و پس از جفت گیرى آن مقدارى که بچّه مى‏زایند؛ بچه‏ها را به عنوان هَدْى و قربانى به مکه بفرستند! عمر گفت: یا أبَا الْحَسَنِ إنَّ النَّاقةَ قَدْ تُجْهِضُ. فَقَالَ عَلِى: وَ کذَلِک الْبَیضَةُ قَدْ تَمْرَقُ. «اى أبو الحسن ناقه گاهى در وقت حامله شدن، جنین خود را سقط مى‏کند و بچّه مى‏اندازد!    أمیر المؤمنین فرمودند: تخم هم گاهى فاسد مى‏شود و جوجه نمى‏دهد.

 عمر گفت: لِمِثْلِ هَذَا امِرْنَا أنْ نَسْألَک «براى أمثال این وقایع، ما أمر شده‏ایم که از تو سؤال کنیم!»
امام شناسی ج 11 صفحه234

با نظراتتان ما را در ارائه بهتر خدمات یاری کنید




  • گسیختن
  • تازیانه
  • کارت شارژ همراه اول