فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان عایشه
روایت اول:
ترمذی از علماء اهل سنت در کتاب الجامع الصحیح جزء پنجم صفحه 700 می گوید: ازعایشه ام المومنین نقل شده است که گفت: کسى را شبیهتر از فاطمه (س) به رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم از نظر رفتار و روش فردى در قیام و قعود ندیدم. هنگامى که فاطمه (س) بر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم وارد مىشد، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم پیش پاى او قیام مىکرد و او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند و متقابلا هنگامى که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم بر فاطمه (س) وارد مىشد، فاطمه (س) پیش پاى پدر قیام کرده او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند.چون پیامبر مریض شد، فاطمه (س) وارد شد و خودش را به روى پدر افکند و او را بوسید، بعد سرش را بلند کرد، و گریه کرد، دوباره خودش را به روى پدر افکند، بعد سرش را بلند کرد، و خندید.
گفتم: گمان مىکردم که او (فاطمه سلام الله علیها) داناترین زنان ما است، در حالى که او هم زنى از زنهاست.
چون پیامبر وفات یافت به او گفتم: هنگامى که خودت را به روى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم افکندى، سپس سرت را بلند کردى و خندیدى چه شد؟ چرا خندیدى؟!
فاطمه سلام الله علیها فرمود: من در آن هنگام مانند کسى بودم که هستىاش را از دست داده است. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم به من خبر داد نزدیکترین کس که به او ملحق شود من هستم، در این هنگام خندیدم.
روایت دوم:
أبویعلى موصلى در مسندش ج 8 ص 153 می گوید قالت عائشة: ما رأیت أحدا قط أصدق من فاطمة غیر أبیها، و کان بینهما شیىء، فقالت: یا رسولاللَّه سلها فإنها لا تکذب. عایشه گفت: هرگز کسى را صادقتر از فاطمه سلام الله علیها ندیدم بجز پدرش (ص). روزی بین آن دو عایشه و فاطمه سلام الله علیها مسألهاى واقع شده بود و با هم اختلافی پیدا کردند که پیامبر امد و از ختلاف پرسید که عایشه گفت: اى رسول خدا! از او بپرس، پس به درستى که او دروغ نمىگوید.
روایت سوم:
حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى یکی دیگر از علمای اهل سنت در کتاب ینابیع المودة میگوید: و عن عائشة رضىاللَّهعنها رفعته إلى رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم (قال):
فاطمة بضعة منى فمن آذاها فقد آذانى
از عایشه است که رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه سلام الله علیها پارهى تن من است، هرکس او را ذیت کند، پس به تحقیق مرا اذیت کرده است.
نتیجه ای که از سه روایت بالا میگیریم اینست که: چه طور است بااینکه خود اهل سنت این روایات را نقل میکنند واز طرفی خودشان نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها قاتلانی را قائلند از قاتلان بی بی دو عالم زهرای مرضیه سلام الله علیها تبعیت می کنند ؟؟؟!!!!!!!
شما قضاوت کنید
ها و شرح و بسطی که از جریانات به تو کردم خیر خواه و
ناصح و دلسوز تو میباشم و از کم حوصلگی،بی ظرفیتی،نداشتن شرح صدر و کمی بردباریت ترس آن را دارم که در آن چه که به تو سفارش کرده و اختیار شریعت و امت محمد را به دست تو دادم شتاب کرده و به خواهی از او انتقام بگیری و از اینکه مرده او را نکوهش کرده و یا در آنچه که آورده بخواهی آنها
را رد کنی و یا کوچک بشماری و در آن
صورت تو از هلاک شوندگان خواهی بود و آن وقت هر آن چه که برافراشته ام فرود آمده و آن چه که ساخته ام ویران می شود منبع: مرجع اسلامی آل محمد ادامه مطلب...
ای معاویه چه کسی کارهای مرا انجام داده و چه کسی انتقام گذشتگان را
غیر از من از او
گرفته است؟اما تو و پدرت ابوسفیان و برادرت عتبه،کارهائی که در تکذیب محمد و
نیرنگهایی که با او کردید به درستی می دانم و کاملا از حرکتهایی که در مکه انجام می دادید
و در کوه حری میخواستید او را بکشید،جمعیت ها را علیه او راه انداختید،احزاب را تشکیل دادید،پدرت بر
شتر سوار شد و آنان را رهبری کردو محمد درباره او گفته بود:((خداوند سواره و زمام دار و راننده را
لعنت کند))پدرت سوار و برادرت زمامدار و تو راننده بودی.
ادامه مطلب...
درد زایمان سخت او را فرا گرفته بود، به درون خانه رفت و
کودکش را که علی او را محسن نامیده بود سقط کرد، جمعیت
فراوانی را در آنجا گردآوردم،اما نه بدان جهت که از کثرت آنان که در مقابل علی
کاری ساخته شده باشد بلکه برای دلگرمی خودم او را در حالی که
کاملا محاصره بود به زور از خانه اش بیرون آورده و برای اخذ بیعت به جلو
راندم،و به درستی میدانستم که اگر من و تمامی ساکنان روی زمین کوشش میکردیم که
بر او پیروز شویم زورمان به او نمیرسید لکن مطالبی را در نظر داشت که من به خوبی
میدانستم و هم اکنون نمی شود که بگویم،
ادامه مطلب...ابوبکر فراگیر شد،فهمیدم که علی، فاطمه و حسنین را به در خانه مهاجران و انصار می
برد و بیعت مارا با خود در چهار موضع یادآور شده آنان را تحریک می کند،مردم
شبانه به او نوید یاری میدهند ولی صبحگاهان کسی به کمک او نمی رود،بر در خانه اش
حاضر شده و از او خواستم که از خانه بیرون آید،به کنیزش فضه گفتم به علی بگو برای
بیعت با ابوبکر بیرون آید چون مسلمان ها با او بیعت کرده اند، پاسخ داد که علی مشغول
است،گفتم بهانه نیاور و به او بگو خارج شود والا بر او وارد شده و به زور بیرونش می
بریم
منبع: مرجع اسلامی آل محمد
ادامه مطلب...
.: Weblog Themes By Pichak :.