مرحوم مجلسى در باب صفات الشّیعه مرقوم داشته که حضرت ابى محمد الحسن العسکرى علیه السّلام فرماید: «در وقتى که مأمون ولایت عهدى را به حضرت رضا سپرد دربان بر آن حضرت داخل شده و عرض کرد که: جماعتى درِ خانه ایستاده و از شما اذن دخول مىطلبد و مىگویند: ما شیعه على هستیم. حضرت فرمودند: من مشغولم آنها را از دخول منصرف نما، آنها را منصرف کرد. فرداى آنروز آمدند و عین کلمات دیروز را بیان کردند، باز آنها را منصرف نموده اجازه دخول نداد، و همین طور مىآمدند و حضرت اجازه ورود نمىفرمود تا آنکه دو ماه طول کشید و سپس از ملاقات با حضرت مأیوس شدند و به دربان گفتند: به مولاى خود بگو: ما شیعیان پدر تو علىّ بن أبى طالب هستیم و دشمنان، ما را در این مدّت دراز که ما را راه ندادى شماتت کردند، و ما آمادهایم که برگردیم لکن دیگر در شهر خود نمىتوانیم زندگى کنیم از شدت خجلت و شرمندگى و شکستگىاى که به ما وارد شده است، چون تحمّل و صبر بر شماتت دشمنان و زخم زبان آنها را نداریم. حضرت به حاجب فرمود: اجازه بده وارد شوند، آنها داخل شده و سلام کردند، حضرت پاسخ نفرمود و اذن نشستن نداد، و به حال وقوف متوقّف بودند. عرض کردند: اى فرزند رسول خدا این جفاى بزرگ استخفاف چیست که بر ما روا مىدارى؟ بعد از آنکه در این مدّت طولانى ما را از لقاى خود محروم نمودى دیگر براى ما چه آبروئى خواهد بود؟ حضرت فرمود: بخوانید این آیه را که: وَ ما اصابَکُمْ مِنْ مُصیبَة فَبما کَسَبَتْ ایْدیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثیرٍ «آنچه از مصائب به شما رسیده از ناحیه خود شما بوده و خداوند از بسیارى از آنها چشمپوشى کرده است». سوره شورى 42- آیه 30
من در این امر اقتدا به پروردگار خود عزّ و جّل نمودهام، و به رسول خدا، و به امیر المؤمنین و امامان بعد از آن حضرت، بنابر این شما را مورد عتاب خود قرار دادم. عرض کردند: به چه علّت اى فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمود: چون شما ادّعا کردید که ما شیعیان امیر المؤمنین علىّ بن أبى طالب علیه السّلام هستیم، واى بر شما، شیعه امیر المؤمنین حسن است و حسین و ابو ذر و سلمان و مقداد و عمّار و محمّد بن ابى بکر، آن کسانى که ابداً در موردى از موارد مخالفت امر آن حضرت را نکردند و هیچ کارى که موجب ملالت آن حضرت بوده و نهى فرموده بود به جاى نیاوردند، و شما مىگوئید: ما شیعه هستیم، و در اکثر از کردار خود مخالفت مىکنید، در بسیارى از واجبات کوتاهى مىنمائید، در اداى قسمت مهمّى از حقوق برادران دینى خود که اخوان فى الله هستند کوتاهى مىکنید، و جائى که نباید تقیه کنید تقیّه مىکنید، و جائى که باید تقیّه کنید تقیّه را ترک مىنمائید. اگر مىگفتید: ما از موالیان و دوستان امیر المؤمنین هستیم و از دوستان دوستان آن حضرت و از دشمنان دشمنان آن حضرت، من گفتار شما را ردّ نمىکردم و شما را به حضور خود مىپذیرفتم، و لکن ادّعاى مقام و منزلت عظیمى نمودید که اگر هر آینه افعال شما با این گفتارتان تطبیق نکند هلاک خواهید شد مگر آنکه خداى رحیم با رحمت خود شما را عفو کند و از این گناه بگذرد.
عرض کردند: یا بن رسول الله، به سوى خدا استغفار مىکنیم و از این ادّعاى مهم توبه مىنمائیم بلکه فقط مىگوئیم همچنانکه مولاى ما حضرت رضا به ما تعلیم نموده است: ما از دوستان شما و دوستان اولیاى شما، و از دشمنان دشمنان شما هستیم. حضرت فرمود مَرْحَباً بِکُمْ یا اخْوانى وَ اهْلَ وُدّى، ارْتَفِعُوا، ارْتَفِعْوا، ارْتَفِعُوا، فَما زالَ یَرْفَعُهُمْ حَتّى الْصَقَهُمْ بِنَفْسِهِ. «آفرین بر شما، خوش آمدید اى برادران من، اى اهل محبّت و دوستى من، برخیزید بیائید، بیائید، بیائید، و همین طور حضرت آنها را به سوى خود کشید تا آنکه آنها را پهلوى خود بدون فاصله نشانید، و سپس به حاجب فرمود: چند مرتبه آنها را از آمدن و داخل شدن بازداشتى؟ عرض کرد: شصت مرتبه، فرمود: حال شصت مرتبه متوالى و پى در پى به سوى آنها رفت و آمد کن و در هر مرتبه به آنها سلام کن و سلام مرا نیز برسان، بدرستى که آنها به واسطه توجه و استغفارى که نمودند تمام گناهان خود را درباره این ادّعاى بزرگ محو و نابود کردند، و مستحقّ مراتب کرامت شدند چون از محبّین و موالیان ما هستند، اینک از حال آنها و حال عیالات آنها پرسان شو، و آنچه سزاوار است از نفقات و هدایا و تُحَف و صِلِه به آنان اعطاء کن، و در رفع گرفتارىهاى آنان بکوش» پایان کلام امام رضا
.: Weblog Themes By Pichak :.